که دم و نفس صافی و پاک دارد. که نفس گرم و گیرا و مؤثر دارد: در ایام سلطان روشن نفس نبیند دگر فتنه بیدار کس. سعدی (بوستان). چو بشنید دانای روشن نفس بتندی برآشفت کای تکله بس. سعدی (بوستان)
که دم و نفس صافی و پاک دارد. که نفس گرم و گیرا و مؤثر دارد: در ایام سلطان روشن نفس نبیند دگر فتنه بیدار کس. سعدی (بوستان). چو بشنید دانای روشن نفس بتندی برآشفت کای تکله بس. سعدی (بوستان)
آنکه نفس او خوش آیند وخوشبوی بود. (یادداشت مؤلف). مبارک دم: از عباد ملک العرش نکوکارترین خوشخویی خوش سخنی خوش نفسی خوش حسبی. منوچهری. تا خوش نفسی بدست نارم بی پای بسر دویده خواهم. خاقانی. چون گشت صبا خوش نفس از مشک و می صبح خوش کن نفس از مشک و می انگار صبائی. خاقانی. ما گرچه بنطق طوطی خوش نفسیم بر شکر گفته های سعدی مگسیم. مجد همگر. بخندید کای بلبل خوش نفس تو از گفت خود مانده ای در قفس. سعدی. ساقیان سیم ساق و شاهدان شوخ چشم عاشقان خوش نفس جان پروران خوش نشین. ؟ (از ترجمه محاسن اصفهان). مجلس بزم عیش را غالیۀ مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافۀ زلف یار کو. حافظ
آنکه نَفَس او خوش آیند وخوشبوی بود. (یادداشت مؤلف). مبارک دم: از عباد ملک العرش نکوکارترین خوشخویی خوش سخنی خوش نفسی خوش حسبی. منوچهری. تا خوش نفسی بدست نارم بی پای بسر دویده خواهم. خاقانی. چون گشت صبا خوش نفس از مشک و می صبح خوش کن نفس از مشک و می انگار صبائی. خاقانی. ما گرچه بنطق طوطی خوش نفسیم بر شکر گفته های سعدی مگسیم. مجد همگر. بخندید کای بلبل خوش نفس تو از گفت خود مانده ای در قفس. سعدی. ساقیان سیم ساق و شاهدان شوخ چشم عاشقان خوش نفس جان پروران خوش نشین. ؟ (از ترجمه محاسن اصفهان). مجلس بزم عیش را غالیۀ مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافۀ زلف یار کو. حافظ